نازنين زهرا شجاعینازنين زهرا شجاعی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
نیوشا شجاعینیوشا شجاعی، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

دختر گلم نازنين زهرا و نیوشا

سالگرد ازدواج

دختر نازم23 شهريور دومين سالگرد ازدواج من و بابا بود که ثمره اين ازدواج دختر ناز و زيباشده است هروز با شوق دیدنت چشم میگشایم و وقتی تو را در کنارم میبینم دوست دارم  بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد سالروز آغاز با هم بودمان مبارک عزیز تر از جانم   ...
29 مهر 1392

مامان

سلام دختر ناز مامان ديروز عزيزم برای اولين بار گفتی مامان وفقط يک بار ديگه هر کارت کرديم ديگه نمیگفتی و فقط جيغ میزدی الهی مامانی قربون حرف زدنت بشه ناناز مامان راستی دختر ناز مامان برات رفتيم يه زنجير برای پلاکی که دايی ميثم خريده خريدم دوست دارم مامانی دلم برات خيلی تنگ ميشه                   ...
21 مهر 1392

من کی هستم

    من دوشیزه مکرمه هستم وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود     من مرحومه مغفوره هستم وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام   من همسری مهربان و مادری فداکار هستم وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند   من ضعیفه هستم وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند   من بی بی هستم ازوقتی نوه و  نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند   من مامی هستم وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی  می کند من مادر هستم وقتی مو...
16 مهر 1392

سوال

سؤال دویدم ودویدم به یک سؤال رسیدم کیه که توی دنیا ماهی می ده به دریا؟ برف و تگرگ می سازه درخت و برگ می سازه؟ به بلبلا آواز می ده به موش دم دراز می ده به آدمها خواب می ده آفتاب و مهتاب می ده جواب تو آسونه خدای مهربونه هر بچه ای می دونه ...
10 مهر 1392

راه رفتن

دختر ناز مامان نازنين جون اگه چند وقتی نمی تونم چيزی برات يادداشت کنم آخه همکار مامان رفته مرخصی زايمان و مامانی کارش زياد شده ببخش دخترم الان2 روزی است که چند ثانيه واميستی وخيلی هم ذوق میکنی با تمام وجود دوست دارم مامانی يه چند روزی هم هست يکم سرما خوردی الهی مامان قربونت بشه دختر نازم   ...
10 مهر 1392
1