نازنين زهرا شجاعینازنين زهرا شجاعی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
نیوشا شجاعینیوشا شجاعی، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

دختر گلم نازنين زهرا و نیوشا

بابا

تق تق تق بر در زد               بابا از بیرون آمد             رفتم در را باز کردم شادی را پیدا کردم             وقتی بابا را دیدم            فوری او را بوسیدم بابا آمد نان آورد                   با لبخندش جان آورد      بابا خندید قه قه قه مامان خندید به به به &...
30 دی 1393

دخترم نازم

دخترم !                                                                     بخشش کن                                    ...
30 دی 1393

دخترم

                                  دختر گلم ازت می خوام که به حرف های مامان عمل کنی .مامان دوست داره که تو در زندگی آینده ات موفق باشی. پند اول:مامان وبابا عاشق تو هستند پس بدون که بهترین دوست تو پدر ومادرت هستند. پند دوم: دختر گلم همیشه فروتن باش تا بتونی دوست های خوبی پیدا کنی اما هر وقت در جمع دوست هایت احساس کردی کسی به تو احساس حسادت دارد ورفتارش تو را آزار می دهد فورا از او کناره بگیر. پند سوم:دختر گلم با رویاهایت زندگی کن وهمیشه دنبال علایقت برو مادرت هیچوقت ت...
23 دی 1393

نازنين مريض شده

دختر نازم مامان جون سرما خورده ای همش ميگی گلوم درد داره ديشب هم تب کرده ای اميدوارم زودی خوب بشی و شيطونی کنی بعد از خوردن 5 روز دارو دختر ناز من خوب شدی الهی هيچ وقت مريض نشی
15 دی 1393

بدون عنوان

آرزو دارم بهاران مال تو                                           شاخه ياس خندان مال تو آن خداوندی که دنيا آفريد                                        تا ابد همراه و پشتيبان تو ...
15 دی 1393

امام رضا

      وقتی بساط گریه مهیا نمی شود وقتی که بغض بین گلو جا نمی شود وقتی تمام شب به در خانه کریم در می زند گدا و دری وا نمی شود وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب این قلب مرده است مداوا نمی شود یک راه مانده بهر تو آن هم زیارت است مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود ******** از این همه انزوا مردد شده ام دیوانه رنگ زرد گنبد شده ام امروز دلم حال کبوتر دارد انگار که بیقرار مشهد شده ام... ******** ...
10 دی 1393

خداحافظ شيشه شير

دختر نازنيم  به دليل اينکه تو تقريبا دو ماه بعد از تولدت در بيمارستان بود ه ای برای همين فقط شيشه شير ميخورد ی(دخترم يک سال و 15 روز داشتی که از شير گرفته شده ای)   وقتی از يزد آمديم از روز بعد شروع کرده ام تو را از شيشه گرفتن خيلی بهونه گير شده ای  همش من ورا اذيت ميکنی ...
8 دی 1393

نازنين در يزد

دختر وقتی مامان عمل کرد من صبحها بالا سرش بودم و عصر ها تو را ميبردم بيرون تا دلت نگيره توی شهر غريب اينم عکسهات ...
8 دی 1393

التماس دعا

دختر نازم بعد از عمل سرطان رحم و تخمدان مادر یزرگت دکترها شروع به شيمی درمانی کرده اند ولی باز هم چون سرطان از نوع بدخيم بود طهال مادر بزرگ هم گرفته شد از توده های سرطانی بعدش در تاريخ93/09/26 عمل دوم روی طهال انجام شد و طهال مادر بزرگت هم برداشته شد دکتر زنگ زد گفت اين هم بدخيم است بايد دوباره شيمی درمانی را شروع کنيم نمیدونی چه روزهای دارم داغونم فقط وجود تو هست که من را سر پا نگه داشته دختر کوچکم برای مادر بزرگت دعا کن خدا خودش میدونه ما چهار تا بچه کسی رو جز اين مادر نداريم اگه هر کسی اين وبلاگ رو خوند براش دعا کنه نمیدونی چقدر دوستش دارم فقط از خدا ميخوام به حق آبروی حضرت زهرا مامان رو برام ببخش ...
8 دی 1393
1