سلام از امروز خاطراتم را خودم بنویسم من « نازنین زهرا »هستم 🌹 پیمان پسر عموی پدرم است او در آمریکا زندگی می کرد. وقتی فهمیدم واقعا ناراحت شدم . من یک بار او را دیدم و همین عیدی بود برای هم من اولین بار بود و هم آخرین بار 😢 . او در برابر تیر اندازی در آمریکا فوت کرد . وقتی پیمان خانه گفت :«من میروم به لب ساحل و رفت و آنجا دو نفر با هم دعوا کردند و 400نفر را کشتند و یکی از آنها پیمان بوده است وما دیروز رفتیم در تالار «شقایق» برای پرسه مرهوم پیمان شجاعی در آنجا سرودهای آمریکایی خواندیم و دعا های مخصوص خودشان را بر لفظ آوردیم 🌹