عقد دختر دايی مامان
وقتی از مشهد در تاريخ94/02/24 برگشتيم کل روز استراحت کرديم و کارهای روز بعد را انجام داده ايم در تاريخ94/02/25 عقد دختر دايی مامان بود خيلی خوش گذشت اميدورام مژگان جان خوشبخت بشی ولی تو خيلی من را اذيت کردی هر چی بزرگتر شده ای من را بيشتر اذيت ميکنی نميدونم چراچراچرا
نویسنده :
مامانی
10:44
مشهد مقدس سال94
دختر نازم در تاريخ 94/02/17 با اتوبوس من و تو بابا و عزيز و دختر دايی عزيز مسافر مشهد شده ايم خيلی خيلی خوشحال بوده ام از اين که آقا امام رضا دوباره دعوتمون کرد خيلی خوشحال بوديم يه هفته کامل مشهد بوده ايم واقعا خوش گذشت يه جا نزديک حرم پيدا کرديم هر روز به حرم ميرفتيم تو هم با اون چادر زيبات زيباتر شده بودی خادم های حرم همه به تو شکلات ميدادن بس که ناز شده بوده ای دوست دارم دخترم با تمام وجود روز های خوبی بود برگشتن با قطار برگشتيم در هر صورت مسافرت خوبی بود ...
نویسنده :
مامانی
10:40
روز مرد مبارک94
دختر نازم برای بابايی يه تی شرت خريده ايم و برای بابا ماشاءالله هم يه پيراهن خريدم روز خوبی بود چون تعطيل بوديم و کنار دختر نازم بوديم
نویسنده :
مامانی
13:50
مادر روزت مبارک1394
من بدهکار توام ای مادر همه جانی که به من بخشیدی لحظاتی که برای امن من جنگیدی و بدهکار توام عمرت را روزهایی که ز من رنجیدی... اشک ها دزدیدی و به من خندیدی من بدهکار توام ای مادر ...
نویسنده :
مامانی
14:22
نازنين و نوروز94
خداحافظ پوشک
دختر نازم 2سال و4 ماهت است که تصيم گرفتيم از پوشک بگيريم نازنين خيلی سخت بود هنوزم هم نميگی ولی توی شلوارت هم خرابی نمیکنی هر دو ساعت يک بار داريم به زور ميبريمت نميدونم چرا اينقدر داری اذيت ميکنی دختر نازم باور کن از شير گرفتنت راحتر بود تا اين پوشک اميدورارم ياد بگيری توی اين 16 روز که تعطيل بوديم هيچ وقت نگفتی اميدورارم بگی
نویسنده :
مامانی
14:02
نازنين و نوروز سال94
بدون عنوان
عید نوروز عید نوروز می رسد از راه شادی از روی خانه میبارد پدرم با چه دقتی دارد بوته های بنفشه میکارد مادر مهربان من از صبح شستشو کرده هر چه را بوده پرده را شسته ، شیشه را شسته نیست در خانه ، ذرهای دوده تازه وقت غروب هم مادر خسته ، اما برای شادی ما مینشیند لباس میدوزد تا بپوشیم روز عید آن را ...
نویسنده :
مامانی
13:43