نازنين زهرا شجاعینازنين زهرا شجاعی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
نیوشا شجاعینیوشا شجاعی، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

دختر گلم نازنين زهرا و نیوشا

تولدت مبارک

دست بزنید و شادی کنید امشب شب تولده تو باغ سبز زندگی یه غنچه گل وا شده گل و گل و گلت، گل گلکه چه خوشکل وبا نمکه تولدش مبارکه مبارکه مبارکه خنده نشسته رو لباش شادی می باره از چشاش قد کشیده و بزرگ شده قربون اون قد و بالاش کیک تولد بیارین بیار بیار کیکو بیار شمعا رو زود روش بذاریم بذار بذار شمعو بذار گ ل و گل و گلت، گل گلکه چه خوشکل وبا نمکه تولدش مبارکه مبارکه مبارکه یک و دو سه د یالا شمعا رو فوت کن حالا تولدت مبارک چشم نخوری ایشالا ببر ببر کیکو ببر به مام بده تو هم بخور ناز و ناز و نازنینه ماه روی زمینه کیک تولدش هم مثل خودش شیر...
13 آذر 1392

مادر

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:   می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند . خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود کودک ادامه داد: من چگونه م...
5 آذر 1392

پدر و مادر

    تو 10 سالگي : " مامان ، بابا عاشقتونم" تو 15 سالگي : " ولم کنين " تو 20 سالگي : " مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم" ... ... ... تو 25 سالگي : " بايد از اين خونه بزنم بيرون" تو 30 سالگي : " حق با شما بود" تو 35 سالگي : "ميخوام برم خونه پدر و مادرم " تو 40 سالگي : " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!" تو  هفتاد سالگي : " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...! بيايد ازهمين حالا قدر پدرو مادرامونو بدونيم... از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ... ...
4 آذر 1392

خدا

نردبان دلم شکسته است,میشود برای من کمی دعا کنی؟ یا اگر خدا اجازه داد, به جای من کمی خدا خدا کنی؟ راستش دلم مثل یک نماز بین راهی خسته و شکسته است می شود برای بیقراری دلم سفارشی به آن رفیق با وفا همان خدا کنی...؟!
4 آذر 1392

عاشق خدا باش

همیشه میشه خاص بود میشه سخت عاشق خدا بود تا همه بهت ذل بزنن میشه خیلی راحت از کنارش گذشت میشه یا علی گفتو عشقو از هر جا که دوست داری آغاز کرد   هر کاری کنی خدایی که من میشناسمش عاشقانه دوستت داره     ...
4 آذر 1392

دندون دوم

ديروز 92/09/03 شب وقتی داشتم باهات بازی میکردم فهميدم يه دندون ديگه هم در آوردی خدا رو شکر میکنم  هر سه تامون خوشبخت کنار هم هستيم اميدوارم خدا حافظ حامی تو دختر نازم باشه من و بابا خيلی دوست داريم دختر نازم ...
4 آذر 1392

نازنين زهرا در کنار علم امام حسين

  نازنين مامان تو از روز علی اصغر سرما خوردی در نتيجه فقط تونستيم ظهر تاسوعا و ظهر عاشورا بريم بيرون چون دختر نازم مريض بود و حال نداشت چقدر من و بابا ناراحت بوديم خدا رو شکر الان حالت بهتر ه دوست دارم مامانی دختر گلم وقتی از هيئت آمده ايم ياد گرفتی بگی حيدر حيدر و همش اين جمله رو ميگی اميدوارم حيدر نگاهدارت باشه ...
2 آذر 1392

دندون

دختر ناز مامان در تاريخ92/08/03 اولين دندونش داره در مياد فقط دست بزنی متوجه ميشی در اولين فرصت برات جشن ميگيرم انار دونه دونه بچه ای دارم دردونه قشنگ و مهربونه انار دونه دونه سه چهار روزه که بچم گرفتار دندونه انار دونه دونه توی دهان بچم یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده مثه طلای سفیده ...
28 آبان 1392