نازنين زهرا شجاعینازنين زهرا شجاعی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره
نیوشا شجاعینیوشا شجاعی، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

دختر گلم نازنين زهرا و نیوشا

باید که عشق ورزید...

آوای باد انگار، آوای خشکسالیست دنیا به این بزرگی، یک کوزه ی سفالیست باید که عشق ورزید، باید که مهربان بود زیرا که زنده ماندن، هر لحظه احتمالیست...! ...
7 دی 1392

زندگی...

زندگی تکرار فرداهای ماست می رسد روزی که فردا نیستیم... آنچه می ماند فقط نقش نکوست نقش ها می ماند و ما نیستیم... ...
7 دی 1392

اربيعن1392

  صبح اربعين رفتيم هيئت سر مزار باغين و عصر با عمه اينها رفتيم حرم شاهزاده حسين دخترم زيارتت قبول ...
3 دی 1392

اولين يلدا نازنين زهرای مامانی

شب يلدا عمه نجمه با خانواده بابابزرگی و مامان بزرگی آمدن خونه مون خيلی خوش گذشت به خصوص برای تو دختر نازم که با عزيز کردن خودت محفل رو گرم کرده بودی فدات بشه مامانی اينم عکس های دختر نازم ...
3 دی 1392

مهدی بيا

  خدا مبینی همه را کودکان گل فروش را؟ مادران سیاه پوش را؟ دخترکان تن فروش را؟ واعظان دین فروش را؟ پسران کلیه فروش را؟ محرابهای فرشپوش را؟ قصابهای سگ فروش را؟ انسانهای ادم فروش را؟ همه رامبینی...مهدی را برسان ای خدا........... ...
27 آذر 1392

خدا و بنده

خدا : بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده ركعت است بنده : خدايا! خسته ام! نمي توانم خدا:بنده ي من دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر بخوان بنده :خدايا! خسته ام برايم مشكل است نيمه شب بيدار شوم خدا : بنده ي من قبل از خواب اين سه ركعت را بخوان بنده: خدايا سه ركعت زياد است خدا: بنده ي من فقط يك ركعت نماز وتر بخوان بنده: خدايا! امروز خيلي خسته ام ! ايا راه ديگري ندارد؟ خدا: بنده ي من قبل ازخواب وضو بگير و رو به اسمان كن و بگو يا الله بنده: خدايا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد خدا: بنده ي من همانجا كه دراز كشيده اي تيمم كن و بگو يا الله بنده: خدايا هوا سرد است! نمي توانم دستانم را ...
27 آذر 1392

لالايی

  لالا لالا دخترم   راحت جان دلبرم   بهای ناز تو رو   هر چی باشه می خرم   لالا لالا نازنین   برای من بهترین   با چشای قشنگت   گلهای نازو ببین   لالا لا گل مینا   شکر خدا یکتا   عطا نموده بر ما   نوگلی نازو زیبا   لالا لا گل پونه   غم تو دلت نمونه   تویی برای بابا   نفس، عزیز دردونه   لالا لا کودک من   دختر کوچک من   فدای اون اداهات   تویی   عروسک من   لالا عزیز ...
27 آذر 1392

دختری...

   دختری مثل برگ گل زیبا و به شیرینی عسل دارم عطر احساس می دمد در من گل سرخی که در بغل دارم روزی از باغ یاسها آمد در تمامی هستی ام پیچید زندگی در وجود من گل کرد هر زمانی که دخترم خندید گاهی احساس میکنم باید یک فرشته از آسمان باشد یا خداوند نورها میخواست کوثر عاشقی روان باشد ...
16 آذر 1392