نازنين زهرا شجاعینازنين زهرا شجاعی، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
نیوشا شجاعینیوشا شجاعی، تا این لحظه: 5 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

دختر گلم نازنين زهرا و نیوشا

سیزده به در ۹۹

دخترهای گلم سیزده به در امسال با همه سالها فرق داشت به خاطر کرونا در خانه ماندیم و عزیز و بابا ماشا الله و عزیز مامان رفتیم در حیاط نشستیم امیدوارم این ویروس لعنتی بره راحت بشیم   ...
19 فروردين 1399

سال99

سلام به دخترهای نازم نازنین جان و نیوشا عزیز سال89هم تمام شد و در ماه اسفند عیدی به نام ویروس کرونا جا گذاشت و باعث شد که برای اولین بار تمام تعطیلات عید در خانه باشیم لحظه سال تحویل به خانه بابا ماشا الله رفتیم ساعت 7:20دقیقه سال تحویل شد ظهر هم همانجا بودیم و عصر به کرمان رفتیم چند روزی آنجا بودیم از ترس کرونا فقط خانه بودیم بعد از  آن عزیز مامان به خانه خودمان آمد و الان که روز12فروردین هست هنوز پیش ما است باز هم فقط در خانه دخترهای گلم امیدوارم این ویروس برود باز ما هم به گردش برویم من و بابا جون هردوی شما را خیلی دوست داریم نازنین جان که کلاس اول هستی به دلیل بودن ویروس در خانه درس میخوانی امیدوارم بتونیم برات درست یاد بدهیم چون سا...
13 فروردين 1399

دختر های نازم

سلام دخترهای نازم الهی مامان به فداتون بشه امسال چون نازنین کلاس اول است همش درگیر هستیم واقعا سخته خدا رو شکر حداقل زحمت های ما بی نتیجه نیست چون تو شاگرد اول هستی هر پنج شنبه با عمه ها دو رهم جمع میشیم امیدوارم وقتی شما هم بزرگ شدیم همین طور باشه دختر های گلم یه مریضی به نام کرونا اومده از کسور چین به کل جهان انتقال پیدا میکنه و هر کسی میگیره میمیره  امیدوارم خدا حافظ هر چهار نفرمون  باشه  و این مرحله  سخت  رو رد کنیم اگه ناگهانی  از کنارتون  رفتم  بدونین  خیلی دوستتان  دارم هر سه تای  شما برای من عزیز هستین  آرزو  دارم در تمام مراحل زندگی شما دو خواهر کنار هم باشید تا مشکلات...
9 اسفند 1398

دختر گلم نیوشا

هرچی از شیطونیات  بگم کمه  این طور بگم وقتی خوابی آسایش هست مثلا میری  آشپزخانه  ظرف دارچین  ومیریزی  رو خودت تا سطلی ببینی  میخواهی بری  روش وایستی بازم خیلی دوست دارم مامان
22 آذر 1398

دختر گلم تولدت مبارک

نازنین مامان طبق هر سال۱۳ آذر روز به دنیا اومد نت  رو جشن گرفتیم با این تفاوت که شب تو خونه خودمون یه کیک پختیم و چهار نفری یه جشن کوچیک گرفتیم و فردای اون روز تو  برات توی مدرسه با همکلاسی هات و خانم معلمت  یه جشن گرفتم که واقعا خوشحال شدی
22 آذر 1398

نیوشا

دختر ناز مامان نیوشا جان الان دیگه راه میری تا در خونه باز میشه مستقیم میری خونه بابا ماشاالله  خیلی هم شیطون هستی از خواب بیدار میشی  همش بازی میکنی  تا خواب بری  اینقدر شیرینی  که تو دل همه جا میگری  نازنین که فعلا فقط مدرسه می ره با درس میخونه  کلاس کاراته هم میره  امیدوارم همیشه موفق باشیدخترم
13 مهر 1398

اولین روز مدرسه

نازنین امروز صبح زود از خواب بیدار شده ایم بابا برد  در مدرسه بانوی کرامت  پیاده مون کرد جشن روز اول مدرسه بود امیدوارام  همیشه موفق باشی دختر کم آرزو دارم زندگی به کامت باشه دخترم اسم معلم  اعظم شجاعی است اسم دوست که کنارت نشسته هستی هست   ...
31 شهريور 1398

محرم۹۸

باز محرم رسید با این تفاوت که نازنینم بزرگتر شده ای و نیوشا هم یک ساله شد چون تولدش در محرم بود نتوانستیم براش جشن بگیریم  هیئت هم هر شب میرفتیم  خدا قبول کنه   ...
23 شهريور 1398