نازنين زهرا شجاعینازنين زهرا شجاعی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
نیوشا شجاعینیوشا شجاعی، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

دختر گلم نازنين زهرا و نیوشا

خرداد98

سلام به دختر های نازم ماه خرداد هم داره امام میشه امروز25هست رفتیم بافت گشتیم با دوست بابا آقا محسن و خانواده هم رفتیم پارک و یه روز هم رفتیم بیرون از شهر ماه خوبی بود دخترهای من زندگی با بودن شما واقعا قشنگ شده دوستون دارم نازنین مامان دندان های بالا تو رفتیم کشیدیم تا صاف در بیاد چون دندون های پایین کج شده ان دخترم نمیدونم کدوم مدرسه ثبت نامت کنم دولتی یا غیر انتفاعی واقعا دلم میخواد توی این مرحله زندگیت موفق بشی احتمالا غیر انتفاعی ثبت نام میکنم امیدوارم تصمیم درستی بگیرم نیوشا جان تو هم الان چهار تا از مروارید های دهانت درآمده  مبارک باشه گلم خیلی بهم وابسته شدی حتی نمیتونم کارهای خونه رو کنم باید همش کنارت باشم شیطون 😘نازنین مامان ...
24 خرداد 1398

دخترهای گلم نازنین و نیوشا

عزیز های مامان نازنین جان پیش دبستانیت  تا۲۵ اردیبهشت بود روز آخر هم جشن برات گرفتن من و نیوشا اومدیم نیوشا چون بد خواب شده بود اذیت  میکرد باز هم بهت تبریک میگم چون باید وارد مرحله جدید زندگیت بشی بعد از اون روز به مدت یک هفته هم تو و هم نیوشا سرما خوردین  رفتیم دکتر عزیزم نازنین تب میکردی من و بابا همش شب ها بیدار بودیم چون تو تب کردی و نیوشا هم گلو درد بازم خدا رو شکر که خوب شدین الان هم داری بستنی میخوری  نیوشا با این که ساعت۱۲ هست هنوز خوابیده با تمام وجود هر دوتا تون رو دوست دارم دختر نیوشا خیلی بد غذا شده ای نمیدونم چرا با سرنگ بهت میدم دوست دارم بیدار شدی ...
5 خرداد 1398

۱۲و۱۳ اردیبهشت

دختر های نازم امروز رفتیم کرمان پیش عزیز شب هم رفتیم پارک نشاط خیلی براتون خوش گذشت روز بعد هم رفتیم باغ شاهزاده آخه خاله مژگان اونجا مدیر داخلی هست برو همه جا رو نشون دادن ۱۶ اردیبهشت اول ماه رمضان هست چون بابات روزه میگیره این چند روز همش میگردی  که یک ماه فقط توی خونه هستیم دخترم با تمام وجود دوست دارم   ...
14 ارديبهشت 1398

نیوشا خانم

دخترم نیوشا  ای کوچولو ناز خیلی شیطانی میکنی الان که چهار دست پا میری من باید همش دنبالت باشم گوشواره هاتم کردم به گوشت خیلی گریه کردی عمه فاطمه آخرش تونست برات بپوشه دوستت دارم هر دو تا دخترم را امیدوارم همیشه لبتون خندان باشه   ...
8 ارديبهشت 1398

دختر خوشکل مامان

سلام به دختر های عزیزم دختر نازم نازنین 29فروردین تولد مامان بود با مامان  و بابا رفتیم بیرون برام انگشتر خریدین دستت درد نکنه دختر نازم جمعه هم با همه و عزیز رفتیم هفت باغ خوش گذشت روز بعد هم رفتیم  یزد عزیز شیمی درمانی شد امروز هم مهمون خونه عمه فرشته بودیم دستش درد نکنه خیلی زحمت کشیده بود
8 ارديبهشت 1398