راه رفتن
دختر ناز مامان نازنين جون اگه چند وقتی نمی تونم چيزی برات يادداشت کنم آخه همکار مامان رفته مرخصی زايمان و مامانی کارش زياد شده ببخش دخترم الان2 روزی است که چند ثانيه واميستی وخيلی هم ذوق میکنی با تمام وجود دوست دارم مامانی يه چند روزی هم هست يکم سرما خوردی الهی مامان قربونت بشه دختر نازم ...
نویسنده :
مامانی
12:26
ولادت امام رضا
کاش من یک بچه آهو می شدم می دویدم روز و شب در دشتها توی کوه و دشت و صحرا روز و شب می دویدم تا که می دیدم تو را کاش روزی می نشستی پیش من می کشیدی دست خود را بر سرم شاد می کردی مرا با خنده ات دوست بودی با من و با خواهرم چونکه روزی مادر م می گفت تو دوست با یک بچه آهو بوده ای خوش به حال بچه آهویی که تو توی صحرا ضامن او بوده ای پس بیا من بچه آهو می شوم بچه آهویی که تنها مانده است بچه آهویی که تنها و غریب در میان دشت و صحرا مانده است روز و شب در انتظارم پس بیا دوست شو با من مرا هم ناز کن بند غم را از دو پای کوچکم با دو دست مهربانت باز کن ...
نویسنده :
مامانی
13:14
رو روک
دختر نازم اينم روروک که مادر بزرگ برات خريده ...
نویسنده :
مامانی
12:22
گردش92/06/22
سيد سلطان حميد
بازی
سوغاتی
دختر نازم اين لباسها رو همکار بابا برات از کربلا آورده دستش درد نکنه ...
نویسنده :
مامانی
12:13
چيزهای که نازنين دوست داره
توپ پتو جاروبرقی ماشين لباسشويی بستنی موبايل تلفن ...
نویسنده :
مامانی
12:38