نازنين زهرا شجاعینازنين زهرا شجاعی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
نیوشا شجاعینیوشا شجاعی، تا این لحظه: 5 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

دختر گلم نازنين زهرا و نیوشا

خوشبختي را كجا مي‌توان يافت؟

از خدا پرسيد: «خوشبختي را كجا مي‌توان يافت؟» خدا گفت: «آن را در خواسته‌هايت جستجو كن و از من بخواه تا به تو بدهم.» با خود فكر كرد و فكر كرد: «اگر خانه‌اي بزرگ داشتم بي‌گمان خوشبخت بودم.»  خداوند به او داد. «اگر پول فراوان داشتم يقيناً خوشبخت‌ترين مردم بودم.» خداوند به او داد.  اگر... اگر... و اگر... اينك همه چيز داشت اما هنوز خوشبخت نبود. از خدا پرسيد: «حالا همه چيز دارم اما باز هم خوشبختي را نيافتم.» خداوند گفت: «باز هم بخواه.» گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را كه هست دارم.» ...
8 شهريور 1393

دوری

دختر نازم نازنين ديروز عمو حجت و عمه فرشته بعد از خواب عصر آمدند دنبالت و بردن تو رو به گردش دلم برات يک ذره شده بود هر چی من و بابا به اين ساعت نگاه کرديم نيامدی و شب ساعت1 آمده بودی چون برقهای ما خاموش بودند آنها فکر کردند ما خوابيديم برای همين تو را نياورده بودند خانه ديشب داشتم ديوانه ميشدم بالشت تو رو گرفتم توی بغلم و خوابيدم من اصلا نمیتونم بدون تو زندگی کنم خيلی دلم برات تنگ شده دوست دارم عزيز دلم ...
21 مرداد 1393

دختر ناز بابا

تقدیم به دختر عزیزم ... دخــتــر نـــاز بــابـا خوش اومدی بدنیا یه تیکـه از وجـودم معنـــــی پاک دعـا (( خورشید تو دستای توست توی چشـــات ستاره لبخـــــند تــو گـل من شادی واســم میـاره )) لحظـــــه میـــلاد تـــو بارون نــم نـــم اومــد یه حــسِ خـــوبِ تازه ســـراغِ قلبـــم اومــد مثــــلِ گــل شـــقایق توی بهـــار شـــکفتی معنــــی زندگــــی رو با خنده هات تو گفتی عطـــر گلهــــای پــونه چشم و چـــراغ خونه مـــاه قشـــــنگِ نــازم چشـــات یه آســمونه ...
13 مرداد 1393